در راهبرد مبارزه با داعش که ترکیه وعده آنرا در روزهای آینده داده و یا آمریکا در فضای رایزنی و دیپلماسی رسمی با عربستان و اردن به پیش میبرد و روسیه را شریک کرده، مسئله اصلی آنها نابودی داعش نیست.
گروه بین الملل خبرگزاری فارس؛ هادی محمدی*:
راهبرد براندازی در سوریه از سوی آمریکا، اسرائیل، ترکیه و ارتجاع عرب، با سیاستها و تاکتیکهای گوناگون دنبال شده و در کنار تبانی و تناقض برنامهها بین کشورهای یاد شده، با همه توان تاکتیکهای شکست خورده را با تدابیر جدید تغییر دادهاند. مشکل کشورهای فوق این بوده که دستهجات و گروههای تروریستی شناخته شدهای را درست کرده و حمایت کردهاند ولی در میدان جنگ افروزی و ویرانی سوریه، به هدف اصلی نرسیدند. امروز سوال اصلی آمریکا و صهیونیستها این است که آیا میخواهند با القاعده و گروههای بیعت کرده با القاعده و تروریستهای چند ملیتی، نظام سوریه را ساقط کنند؟ به همین دلیل رویکرد آمریکا در یکسال قبل به تشکیل جریانی کاملا تحت کنترل با نام معتدلین و جریان «سوریه جدید» قرار گرفت. تضاد برنامههای کشورهای رقیب در صحنه درگیریهای سوریه هم دلیل ناکامی دیگری برای این کشورها بود که برای کسب غنیمت بیشتر، بجان هم میافتند. داعش در عراق با حمایت تاکتیکی، اطلاعاتی، لجستیکی و ارشاد عملیاتی و در سوریه از طریق ترکیه، رژیم صهیونیستی و اردن و عربستان عمل میکند.
این کشورها، از هرگونه خدمات پزشکی، مالی، لجستیکی و ارشاد عملیاتی، تسلیحاتی و رسانهای دریغ نمیکنند ولی آنچه باید در صحنه عملیاتی بدست آید، برای آنها رضایت آمیز نیست. لذا تهدید جدید داعش برای اردن و عربستان و عصیانگری آن در مظلومیتهای کشورهای حامی در قبال دیگر گروههای تروریستی، موجب شد تا اولویت برخورد و محدود کردن داعش در برنامه جدید آمریکا و ترکیه قرار گرفته و به دیپلماسی روسی در رایزنی با عربستان اجازه دهد که در قالب طرحی به نام مبارزه با تروریسم داعشی زمینهسازی برای راه حل سیاسی و ژنو 3 برای سوریه مقدمه سازی کند. به موازات این مجوز، از نگاه آمریکا، فروپاشی دولت سوریه باید از طریق فرمانبری دیگر گروههای تروریستی در فشار به دولت مرکزی و اشغال مناطق دیگر و محاصره دمشق میسر شود ولی با تکیه بر جریان «سوریه جدید» و نیروهایی که از ماهها قبل تحت آموزش آمریکایی قرار گرفتهآند، امکان شکل دادن به یک حکومت لائیک را بجای امارتهای اسلامی جریانهای تکفیری امکانپذیر نماید.
ترکیه هم که در رقابتهای انتخاباتی در تنگناهای احزاب رقیب و از جمله حزب دمکراتیک خلقها (کردی) قرار گرفته،به بهانه همراهی در مبارزه با داعش که برای گروههای ترکمنی و وابسته به استخبارات ترکیه مزاحم تلقی میشوند،حمله به پ ک ک و کردهای سوریه را در عراق و شمال سوریه در دستور کار قرار داده است. ترکها کارتهای بازی گوناگون در سوریه دارند. باقی مانده اخوانی و ارتش حر، گروههای ترکمن و با اندیشه ترکیه بزرگ، داعش، النصره و بقیه تکفیریهای چند ملیتی که هم پیمان داعش و النصره هستند را در آستین دارد و از هر یک از آنها، در راستای راهبرد براندازی در سوریه استفاده میکند.
توافق اردوغان با آمریکا دارای دو عرصه است. ابتدا اینکه آموزش دیدههای آمریکایی را پایهای برای شکل دادن به مناطقاش در شمال سوریه میداند و از آن حمایت میکند و از سوی دیگر در کنار این گروهها،گروههای وابسته به خود را قرار داده و با جداسازی داعش که در مقابل النصره هستند، از النصره و احرار شام و بقیه گروهها می خواهد تا بجای درگیری با «جریان سوریه جدید» و جریانهای ترکمن و استخباراتی خود، به سمت حلب و ادلب حرکت کنند و مناطق نظام سوریه را زیر فشار قرار دهند. لذا، حمله آمریکا به مقر النصره در شهرک ملیحه یک اقدام تنبیهی است که ظرفیت جدید آمریکایی را نابود نکنند. ترکیههم همین رویکرد را دنبال میکند و لذا از النصره و جریان نورالدین زنکی می خواهندتا مناطق نزدیک مرز با ترکیه را رها کرده و به داخل حلب منتقل شوند، که اینکار طی روزهای گذشته و پس از سه روز جلسات مستمر در بین این گروهها انجام شده است. دلیل پذیرش این درخواست ایناست که القاعده و النصره و گروههای هم پیمان آنها،هیچ عقبه مهمی برای نیازهای لجستیکی، خدماتی، تسلیحاتی و مالی در اختیار ندارند و باید با ترکیه، بر خلاف تفکر خود همراهی کنند. ولی مسئله اصلی ایناست که این گروهها هم به ترکیه نگاه تاکتیکی دارند تا مشکلات و تنگناهای خود را برطرف نمایند. یعنی اینکه اگر امروز این فرمانبری را نسبت به ترکیه نشان میدهند، برای عبور از چالشهاست و قطعا نمیتوانند با راهبرد اصلی ترکیه و آمریکا برای جایگزین کردن جریان لائیک و یا نگاه ترکیه به مناطقی در شمال سوریه مانند حلب و ادلب که نگاهی تاریخی است، موافقت کنند. این بدان معناست که به میزان قوت یافتن گروههای ترکی و یا پروژه آمریکایی، ضریب احتمال درگیری با آنها افزایش خواهد یافت. این احتمال که اصل پروژه آمریکایی نیز تغییر کند، وجود دارد. در راهبرد مبارزه با داعش که ترکیه وعده آنرا در روزهای آینده داده و یا آمریکا در فضای رایزنی و دیپلماسی رسمی با عربستان و اردن به پیش میبرد و روسیه را شریک کرده، مسئله اصلی آنها نابودی داعش نیست. از نظر آمریکا داعش نیز باید فرمانبری کامل داشته باشد و یا به سمت مناطق نظام سوریه حرکت کند و یا به سمت عراق و برای نجات مناطق محاصره شده در الانبار به پیش برود. لذا موضوع مبارزه با داعش یک تاکتیک فریبکارانه است که از خلال آن فشار بیشتر به نظام سوریه و نجات داعش در عراق در دستور کار است و مسئله نابود کردن این جریان تروریستی در برنامه نیست.
برخی گمانهزنیها از رفتار روسیه در قالب مجوز
آمریکایی برای رایزنی در مورد مبارزه با داعش با ارتجاع عرب این است که
روسیه، چراغ سبز برای تجزیه یمن را صادر کرده تا جنبش جنوب یمن (بخشی از
آن) در کنار القاعده و نیروهای هادی منصور و نیروهای جدید وارد شده به
بنادر عدن و تعز، امکان جداسازی مناطق یمنی را داشته باشند و عربستان از بن
بست و رسوایی در حمله به یمن خارج شود.
عدم واکنش روسها به تحولات سه هفته اخیر در عدن و وارد شدن ادوات و
تجهیزات جنگی اماراتی، عربستانی، مصری و دیگر گروههای آموزش دیده و
القاعده به بندر عدن و تا حدودی به استانهای تعز و لحج، یکی از شواهد یاد
شده در گمانه زنیهاست. البته گفته میشود که در قالب یک برنامه مشترک و
مورد تأیید آمریکاییها، رایزنی برای مبارزه منطقهای با داعش، با هدف
نوعی راه حل سیاسی در سوریه است. این گمانه زنی از این جهت قابل توجه است
که آمریکاییها و بقیه هم پیمانان آنها در بحران سوریه، بنحوی به این
مسئله توجه دارند که کارت بازی تروریستی و حتی نیروهای جدید، این اطمینان
را به آنها برای به نتیجه رسیدن نمیدهند و پروژه «سوریه جدید» و گروههای
ترکمن و پروژه ترکیه بزرگ هم به سرنوشت، برنامههای قبلی آنها در سوریه
مواجه خواهند شد.
با اینکه جبهه النصره و احرار الشام و بقیه گروههای تشکیل دهنده «جیش الفتح» در شمال حلب و سوریه،بیعت با القاعده را اعلام کردهاند ولی وزیر خارجه قطر هم برای اینکه در مسابقه تحولات سوریه، با دست خالی روبرو نباشد از جبهه النصره و احرار الشام خواسته تا ارتباط خود با القاعده را قطع کرده و بعنوان یک نیروی بومی و معتدل خود را معرفی کنند تا مورد حمایت علنیتر از سوی ارتجاع عرب و آمریکا باشند ولی النصره روابط با القاعده را محکمتر کرده است. هرچند رهبر النصره در برنامه تلویزیونی الجزیره فقدان عداوت خود با آمریکا را اعلام کرده و در منطقه قنیطره سوریه از حمایت کامل صهیونیستها برخوردار است ولی ارتجاع عرب و غرب و اسرائیل، که اعتماد صد در صد به این گروهها ندارند، پوست اندازی آنها را به لحاظ تشکیلاتی برای سرعت دادن به پروژه و راهبرد اسقاط نظام در سوریه ضروری میدانند. ارتجاع عرب و آمریکا که رسوایی ارتباط و حمایت از تروریستهای القاعده را تحمل میکنند، به این گروهها برای مرحله پس از اسقاط نظام سوریه نیاز دارند. حداقل برای کاهش نگرانیهای خود از رفتار آنها، این در خواستها را مطرح میکنند.